بيزارم از مهرها و روز هاى
قرار دادى.
يک نگاه گرم
براى رويش دوباره ى
سبزينه هاى عشق
کافى بود.
اين يک ,, تلنگر ,, است
براى بيداريت.
در روز ,, زن ,,
تحفه اى به جز
نوازش نگاهى قدردان
ارزانى تو باد ........
( پروانه ) 93/1/19
بيزارم از مهرها و روز هاى
قرار دادى.
يک نگاه گرم
براى رويش دوباره ى
سبزينه هاى عشق
کافى بود.
اين يک ,, تلنگر ,, است
براى بيداريت.
در روز ,, زن ,,
تحفه اى به جز
نوازش نگاهى قدردان
ارزانى تو باد ........
( پروانه ) 93/1/19
مکث در ژرفاى نگاهت
رويش سبزه هاى
سفره ى هفت سين
مادر است
کفايت همه ى بهار .
نگاهم کن
ابديتى سبز
در چشمانت
خانه کرده است
تنها دستهاى تو
معبر عبور من از
تنگناى زندگيست
پيوندم بزن .....
به سبزه هاى سيزده بدر
به اميد وصل !!!
( پروانه ) 19 / 93/11
چشم به روى حقايق مى بندى
تا نبينى
خاطراتت, بهت زده
سنگينى نبودنت را
به دوش مى کشند.....
چقدر شبيه توست
پرنده اى که گاه گاه
به شيشه ى پنجره
نوک ميزند !!!
( پروانه ) 93/11/23
وقت جدايى ,نگاهت سنگين بود
سنگين تر از نشستى
که روز اول,بر نگاهم داشت
نميدانم از مهر بود
يا بار گناه.....
هراسى که چشمانت
از دو چشم گريانم داشت
گذشتم از تو و دستهاي تبدارت
رها بمان
رها........
ز بندهايى که دلت
هميشه پروا داشت !!!
( پروانه ) 93/11/24
کجای زندگیم ایستاده ای و لبخند میزنی ؟
که این چنین نیمه شبهایم
برهنه می خندند.
به ستاره ها دست می کشی
ورق می خورند
خورشید بیدار می شود .
پیامبر من :
فقط دستهای تو مرا
به خدا وصل میکند
بگو امشب نگاهت
بر کدامین ستاره نشسته است
تا قبله گاه نماز حاجتم شود !!!
( پروانه ) 93/11/28
زمان آمدنت دیر شده است
نامت را بر جاده ها می نویسم
عطر آمدنت در فضا نمی پیچد
صدای نفس هایت را
روی جاده نقش می کنم
خواب بهار می بیند
زنی کنار جاده
لابه لای واژه ی "انتحار"
پرسه می زند
فکری برای دل کندن من از
خودت بکن
اینجا " هوا پس " است !!!
( پروانه ) 93/11/30
وقتى غريبگى مى کنى
سکوت آينه
کشدار مى شود
ذکر دردهاى عاشقى
مصيبت است
بايد غسل توبه کنم
از عشق .
اين روزها
خسته از استدلال هاى تقويم ام
که هى ,آمدن بهار را
وعده مى دهد !!!
( پروانه ) 93/12/3
دل را .......
مشق پرواز داده ام
باز کن پنجره را
مسافرت در راه است !!!
( پروانه ) 93/12/5
من که داشتم آرام
از بهار رد مى شدم
توصدايم زدى :
بمان .
اشتباه قشنگى بود
ماندنم .
امروز سهم من از تو
دود سيگارى ,نيم سوخته
در چشمهاى
بيقرار من است !!!
( پروانه ) 93/12/7
شانه به شانه ام باشى
با پيچش ات در لحظه هايم
بهار را
سير زندگى مى کنيم .
از مهر نگاهت
تحريمم نکن.
لبخند بزن
حالم که خوب باشد
تن مى دهم
به نسيم بهارى دستانت !!
( پروانه ) 93/12/9
کجاى زمين بايستم
که چارچوب خانه ام
قاب آغوش تو باشد ؟؟
بگذار تا فرصت باقيست
ديوانگى کنم .........
رفيق !!!
( پروانه ) 93/12/12
با تو میمانم و عشق را
در تمامی فصول زمزمه میکنم .
از قضاوتهای مردمی که صادقانه
" دروغ " می گویند ....
نمی هراسم .
بگذار بگویند : زیر سرش بلند شده !
ماه هاست که سرم
از سربلندی عشق
ایستاده مینگرد .
من بهشت خدا را
به تمنای دستانت
فروخته ام ....
تا استوایی ترین گرما را
در زمستان تجربه کنم .
بمان و صادقانه جاری باش
در رودخانه زلال عشق !!
( پروانه ) ۲۶ / ۹ / ۹۳
کنار هیچ کسی هایم نشسته ام
قبل از غروب آفتاب
باید ،یک عالمه دلتنگی را
از کوچه های تنهایی
عبور دهم .
تفاوتی ندارد زمان
سرریز کاسه ی صبرم
مقصدش خودکار است و دفتر .
از این اتفاقها زیاد می افتد
نبودنت را می گویم ........
( پروانه ) 93/12/17
تو شعر مى گفتى و من دلم را
جا گذاشتم
لا به لاى واژه هاى عاشقانه ات.
راستى کدام شعرت عاشقم کرد
که اين چنين
سر سپرده ات شدم ؟؟
مسافر بهارى من :
من پر از روزهاى مهر نچيده ام
تقويم عاشقى ام
به انتظار توست......
( پروانه ) 93/12/19
میان این اتاق
دلی به مهر نمی تپد
تیغ عادت بریده رشته ی عشق
مردی در آستانه ی خواهش
یک نبض تند
حس مبهم نیاز
دو لاشه ی پیچیده در هم
زندگی های پر عادت
تحمل یکدیگر
در این چند ساله ی وصلت
طلاق هرگز !!!!!
مرگ بر این سنت !!!
( پروانه ) 93/10/8
در راه بازگشت از خودم
کنار آگهی ترحیم ام
نشسته بودی .
گناه از من نبود
همیشه " صیاد "
در هوای تنهایی
پرسه میزند .
نامت را نپرسیدم
اینجا همه مسافرند
ساعتت را نگاه نکن
دیر نمیشود
بودنمان را
یک ساعت جلو کشیده اند
خیلی وقت است
برای یک گریه ی سیر
آماده ام !!!
( پروانه ) 94/1/17
مى بارمت
ميان شعرهايى
که از گذر خاطراتت
خيس باران اند.
ترديد نکن
براى ماندن.
من پاى ,,رسوايى,, اين عشق
تا پاى ,,جان ,,
ايستاده ام !!
( پروانه ) 93/12/21
حیف است
یکرنگی زمستان را
به صد رنگی بهار
بفروشم .
در دیار سپید برفی
به انتظار توام .
اگردلتنگم شدی....
کمی از دستهای هفت رنگت را
بفرست برای من
تا پل عبور من از
یکرنگی زمستان باشد !!!
( پروانه )
93/12/24
سکوت می کنم
و تو باز
بر درخت تنهایی ام
آویزان
قار قار می کنی .
راستی .....
عمر کلاغ چند سال است ؟؟
چقدر فراموشکار شده ام
میان خاطرات سگی
زندگى .
یک نفر به من پاک کن
عیدی بدهد
خسته ام از ''مشق بودنت ''.
( پروانه ) 94/1/3
سال را تحویل دادم
و نامش شد '' گذشته ''.
از تو چه پنهان
امسال هم
تکلیفم با لحظه هایی
که آغشته به توست
روشن نیست .
شعاع تابیدنت
روزگارم را
روشن نمی کند .
تاراج میکنی رویاهایم را
و من مچاله میشوم
در ترازوی ''بودن ''و
'' نبودنت '' ......
( پروانه )
93/1/9
مشق می گیرم از دریا
نوش میکنم
جرعه جرعه
بی پروایی موج را
تا اوج لغزشش
به تمنای ساحل .
چه بیتابانه تن می سپارند
عریان ، به نجوای عشق .
که آسمان عاشقی
بی انتهاست .......
( پروانه ) 93/1/11
می شمارم تاولهای
دردآور پاهایم را
چقدر بیهوده
در حوالی دلت
پرسه زدم .
هر چه بادا باد
امروز ، بار دیگر
نگاهم را
به چشمان سبزت
گره خواهم زد
شاید ........
( پروانه ) 94/1/13